ياشار کمال رمان نویس نامی ترک در سال ۱۹۲۲ م در آدنه به دنیا آمد. پدرش از اعقاب زمین داران معروف و مادر از تبار یاغیانی بود که علیه حکومت و زمین داران قیام کردند. زندگی یاشار در کنار چنین جفت جالبی پنج سال بیش نپایید. پدر در حادثه ای کشته شد و یاشار تنها در میان طوفان دشواریها رها شد. او طی سال ،آوارگی پیشههای بسیار را تجربه کرد که کارگری در کارخانه و کار توان فرسا در شالیزارها از آن جمله است.
سي یاشار کمال سرانجام در روزنامه جمهوریت چاپ استانبول شغلی به دست آورد و کار خود را با نوشتن گزارش و مقاله های کوتاه آغاز کرد و این آغاز راهی بود که میبایست تا اوج قله های شهرت و افتخار طی کند.
از متن کتاب:
برخی از سالها بهار در چوکورووا ناگهان فرا می رسد. غنچه ها، گلها، پرندگان، زنبورها، حشرات و گیاهان ناگهان سر بر می آورند و آفتاب ملایم فضا را سرشار از روشنائی می کند. همه جانوران، از پرنده و خزنده گرفته تا مار و مور و حشره از لانه هایشان بیرون می آیند، شگفت زده و به هیجان آمده، غرق در نشاط کشف جهانی تازه و پر طراوت، به نرمی در اطراف پرسه میزنند. قطعات سپید ابر، از فراز دریای مدیترانه بر می خیزد و در حالیکه سایه روشن خود را بر روی زمین رها کرده است، راهی کوهستانهای «توروس» می شود. ناگهان بارانهای سیل آسائی که منبع و منشا آن معلوم نیست می بارد و اطراف را سیلاب فرا می گیرد آبها سرریز می شود و در حالیکه در اطراف خود رسوب زرد و رسی برجای می گذارد، با سرعتی جنون آمیز سرازیر می شود و آب لاجوردی را به رنگ سرخ می آلاید. زنبقهای صحرائی زرد و درخشان درمیان صخره های تیز و کبود میشکوفد و کوهها به باغهای بزرگ و مواج زنبق زرد بدل می شود. از گوشه و کنار از گوشه های خلوت دورافتاده آوای دراج مدام به گوش می رسد.
سایت میهن دانلود تابع قوانین در زمینه حقوق مولفین و ناشرین است، چنانچه نسبت به محتوای این صفحه صاحب حق نشر هستید و درخواست حذف آن را دارید، خواهشمند است به ما اطلاع دهید.