در بین نوشتههای او، بیش از همه شیفتة داستان وحشتناکش «دل تاریکی» بودم که در آن دیده آلیستی نسبتاً ضعیف، بر اثر وحشت از جنگلهای استوایی و تنهاییاش در میان وحشیان، دیوانه میشود. این داستان به گمان من، جامعتر از همه، فلسفه او را در باب زندگی بیان میکند. دریافت من –گرچه نمیدانم که آیا یک چنین تصویر ذهنی را میپذیرفت- این بود که کنراد جامعه متمدن و اخلاقاً قابل تحمل بشری را به خطرناکی گام زدن بر قشری نازک از گدازه تازه سرد شده میدانست که هر لحظه ممکن بود بشکند و در رهرو بی- احتیاط را به قعر آتشین فرو برد. او از اشکال گونهگون جنون شورانگیزی که آدمیان را بدان رغبتی است، سختتر آگاه بود، و همین بود که اعتقادی چنان عمیق به اهمیت انضباط را به او بخشیده بود. شاید بتوان گفت که دیدگاه او همان «انتی تز» روسو است که میگوید «انسان در بند زاده میشود، اما میتواند آزاد شود.» بنابراین، معتقدم که کنراد میتوانست بگوید: انسان آزاد میشود، اما نه با رها کردن انگیزههایش، نه با سربههوایی . برای دانلود این کتاب از میهن دانلود به ادامه مطلب مراجعه نمایید.
دانلود با لینک مستقیم| با حجم 1 مگابایت
منبع : وبسایت میهن دانلود