اگر سایت پربازدید دارید و مایلید بدون داشتن دردسر مدیریت سرور های اختصاصی و مجازی به فعالیت خود ادامه دهید میهن وب هاست برای هر میزان بازدید شما هاست میزبانی نا محدود پرسرعت فراهم خواهد کرد,همچنین سرویس های هاست ارزان برای میزبانی سایت های معمولی با ارزانترین قیمت اماده شده اند.
همین الان تماس بگیرید ۰۱۳۳۴۱۳
نام کتاب: نگین محبت
نویسنده: فریده رهنما
زبان : پارسی
تعداد صفحات : 382
توضیحات : چه کسی باورش می شد که دختر ناز پرورده و میلیاردر معروفی به نام حاج صمد کمپانی که بدون همراد حتی اجازه ی آمدن تا سرکوچه را هم نداشت ، تک و تنها در ایستگاه راه آهن زنجان منتظر حرکت قطار به سوی تهران باشد ؟ او خود را در میان چادر سفید گلدارش کاملا مستورکرده بود تا در صورت برخورد با همشهریانش شناخته نشود . ولی غافل از آن که چشمان سیاه وکشیده و ابروان پرپشت به هم پیوسته دختران حاج صمد سلطانی معروف به کمپانی زبان زد خاص وعام بود وهمین یک نشانه برای معرفی و شناخته شدن اوکافی بود
برای “ دانلود رمان نگین محبت” از میهن دانلود ادامه مطلب را مشاهده نمایید
ماه شهریور با این که هوا معتدل بود ، ولی او به شدت می لرزید . ترس و وحشت از شناخته شدن و دلهره ی کشف طلا و جواهراتی که در سینه پنهان کرده بود ناخودآگاه او را دچار هیجان و لرزش اندام کرده بود .
با شنیدن اولین سوت حرکت قطار درگوشه ی راست کوپه قطار کنار پنجره کزکرد ولی جرات آن را نداشت که دستش را جلو برده و پنجره نیمه باز را ببندد . این اولین باری بود که به ناچارداشت به تنهایی سفر می کرد و علت آن جنگ بین الملل دوم و حمله ی قوای متفقین به ایران در سوم شهریور ۱۳۲۰ و در نتیجه سرازیر شدن قوای روسیه به ایران و ورود آنها به تبریز بود که خبر از قتل و غارت می داد و پیشروی آنان به سمت زنجان .
بعد از شروع حمله هوائی ، اغلب اهالی زنجان ، بخصوص افراد ثروتمند و انهائی که ملک و املاکی دراطراف شهرداشتند به دهات روی آوردند . از جمله حاج صمد که به اتفاق همسر و فرزندانش به یکی از دهات خود که در چهل کیلومتری شهر قرار داشت ، پناه برد . فقط دخترکوچکترش مارال حاضر به همراهی با آنان نشد و روح پر شور و شروماجراجوئی که داشت وادارش کرد تا ماموریت انتقال طلا و جواهرات پدرش به تهران را که مبلغ قابل توجهی بود ، عهده دار شود . نام تهران وسوسه اش نمی کرد . دلش به هوای شادی های زندگی گذشته اش پر می کشید و از اینکه ناپخته و بدون مطالعه داشت به کام خطر می رفت احساس پشیمانی وجودش را در بر می گرفت .
در عالم فکر وخیال فرو رفته بودکه درکوپه گشوده شد ومرد جوانی که چمدان کوچکی دردست داشت وارد شد . ابتدا با اشاره سرسلام کرد و سپس چمدان را در قست بار جای داد . چهره اش به نظر آشنا نمی آمد . با کنجکاوی به دختر جوانی که هر لحظه بیشتر خود را در زاویه کنار پنجره جمع و جور می کرد نگریست و روبرویش نشست
دانلود با لینک مستقیم | با حجم 4 مگابایت
buy windows 11 pro test ediyorum
چرا فایل کتاب ها رو زیپ قرار میدید؟